جملهی در ذهنم نقل قولی بود که خیلی آن را دوست میداشتم.
دو سه ماهی میشد که مدام به شکلی مبهم میآمد و میرفت. کلماتش را دقیق به خاطر نمیآوردم.
نمیدانستم از چه کسی است. فقط میدانستم که مفهومش برایم جالب است.
میدانستم جایی از او آن را شنیدهام؛ اما هر چه در میان نوشتههایش جستجو میکردم آن را پیدا نمیکردم.
از گوگل کمک میگرفتم. سعی میکردم کلمات کلیدی جمله را به یاد بیاورم؛
«پزشکها… طبیبها… نامگذاری… درمان… نام بیماری… فکر میکنند…»
پیدا نمیشد.
نمیدانم چرا مستقیم هم از خودش نمیپرسیدم. یعنی هیچ موقع میان گفتگوهایمان یادم نمیافتاد که مدتی است دنبال آن جملهام.
هفتهی پیش اتفاقی در میان آرشیو مدیاها، عکسی را دیدم که بیش از یک سال پیش آن را برایم فرستاده بود.
پیامهای آن شب را میخواندم. رسیدم به آن عکس. جملهای که مدتی دنبالش بودم را بالاخره پیدا کردم. از همین عکس به یادم مانده بود.
سمت راست جمله با خودکار آبی یک ستاره کشیده بود. نقل قولی از امانوئل کانت.
قابل تأمل است و دوستداشتنی. و بهنظر بعد از آن تلاشها برای پیدا کردنش، مستحق است که اینجا به عنوان یادگاری بماند.
«طبیبان تصور میکنند زمانی که بر بیماری بیمار نام بگذارند، کار زیادی برای او انجام دادهاند.»