مهدیار محمودی

ساینس‌باوری افیون توده‌هاست

من در دورانی به دنیا آمدم که اکثریت جوانان اعتقاد و باور خود را به خدا از دست داده بودند، آن هم با همان دلیلی که بزرگترهایشان آن اعتقاد را داشتند: بدون اینکه بدانند چرا. و سپس، از آنجایی که روح انسان به طور طبیعی به جای استدلال، به قضاوت‌های مبتنی بر احساسات گرایش دارد، اکثر این جوانان چیزی به اسم انسانیت را به جای خدا انتخاب کردند.

Fernando Pessoa – The Book of Disquiet

همیشه این‌گونه جا افتاده که خداباوران مواضع ایمانی و باورهای دلی دارند و خداناباوری و طبیعت‌گرایی بر پایه‌ی خِرد و استدلال محض شکل گرفته است. همچنین گفته می‌شود خداناباوران دست از خداباوری برداشته‌اند و دیگر به هیچ چیز به آن معنا «باور» ندارند.

اما میگل فاریاس، در کتاب هندبوک آتئیسم آکسفورد (+) در بخش روانشناسی آتئیسم، بر اساس نتایج تعدادی پژوهش می‌کوشد نشان دهد که باورهای خداناباورانه نیز تا حد زیادی بر فرایندهای شهودی استوار هستند و لزوما ماحصل تفکر خودآگاه و تحلیلی نیستند. برای تبیین این موضوع نویسنده از «نظریه جابجایی باورها» سخن می‌گوید.

تفکر شهودی و تفکر تحلیلی به چه معناست؟

تفکر شهودی نوعی سیستم فکری و مسئول تفکر و قضاوت‌های سریع انسان است. شهود در مقابل تفکر تحلیلی، نیاز به مصرف انرژی زیادی ندارد. با داده‌های کمتری می‌تواند تصمیم بگیرد. خودمختار است و ما کنترل زیادی روی آن نداریم. برای مثال در مواجهه‌ی اول با یک فرد تفکر شهودی ما بر اساس چند جمله‌ای که از طرف مقابل دریافت می‌کند یا حتی فرم چهره او، شخصیت آن فرد را مهربان تلقی می‌کند. در مقابل، تفکر تحلیلی با صرف انرژی و زمان بیشتر و با ارزیابی و دریافت اطلاعات بیشتر همراه با تمرکز بر جزییات، تصویر واقعی‌تر و دقیق‌تری از شخصیت آن فرد در ذهن ما ایجاد می‌کند.

باور شهودی و باور تحلیلی

باورهای شهودی یا باورهای تحلیلی؟

شواهد اخیر از روانشناسی شناختی، شهودی بودن باورهای دینی را تایید کرده‌اند. در پژوهشی افراد مذهبی زمانی که به‌طور تجربی برای ارزش‌گذاری شهودهای گذشته تحریک می‌شدند، در فرایندهای احتمالی-استدلالی خطاهای بیشتری مرتکب می‌شدند و اعتقادشان به خدا افزایش می‌یافت (+). این نتیجه توسط مطالعه دیگری تأیید شده است که بین عملکرد تحلیلی کمتر و باورهای مذهبی ارتباط وجود دارد. از سوی دیگر، دیدگاه‌های نامتعارف درباره خدا، ندانم‌گرایی و الحاد به طور مثبتی با تفکر تحلیلی مرتبط بودند (+). با این حال مطالعه دیگری که از انواع تکنیک‌های تجربی استفاده کرد، نشان داد که تحریک تفکر تحلیلی باعث کاهش باور مذهبی می‌شود (+).

در حالی که این مطالعات ممکن است اتکای بیشتر آتئیست‌ها به تفکر تحلیلی را نشان دهند، اما به این معنا نیست که آتئیست‌ها نسبت به باورهای خود آگاه‌تر هستند، یا اینکه بی‌خدایی نتیجه رد آگاهانه و عقلانی باورهای مذهبی قبلی است.

این داده‌ها ممکن است صرفاً نشان دهند که تفکر تحلیلی، عملکرد فرایند شهودی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. از آنجایی که تمرکز این مطالعات بر دین بوده، می‌توان آن‌ها را به انواع دیگر باورها از جمله باورهای طبیعت‌گرایانه نیز تعمیم داد.

پژوهش‌ها در مورد باورهای الحادی چه می‌گویند؟ در مورد بی‌خدایی داده‌ها کمی متناقض هستند. بعضی تحقیقات نشان می‌دهند که گذار از خداباوری به خداناباوری، بیشتر بر پایه‌‌ی یک تردید عقلانی است تا یک بحران عاطفی (+/+). و مطالعات دیگر یک فرآیند احساسی اساسی را به عنوان عامل از دست دادن باور به خدا گزارش می‌کنند (+). اما سایر داده‌ها در مورد خداناباوری به نفع مدل شهودی هستند. نسبت بیشتری از افراد دین را به دلایل انگیزشی و عاطفی و نه عقلانی کنار می‌گذارند، و بیشتر دگرگونی‌ها در نوجوانی و اوایل جوانی اتفاق می‌افتد. یعنی در زمانی که فرد از نظر عاطفی در نوسان است (+).

جابجایی باورها

فاریاس در مورد نظریه جابجایی باورها توضیح می‌دهد که خداناباوری در حقیقت انتقال از یک باور (باور به خدا)، به باوری دیگر (مانند باور به طبیعت) است و همانطور که باور به خدا متاثر از فرایندهای شهودی است باور جایگزین هم متاثر از فرایندهای شهودی بوده و لزوما نتیجه تفکر خودآگاه نیست.

این نظریه می‌گوید وقتی یک سری باور، جایگزین باورهای دینی می‌شود، این جایگزینی باید همه‌جانبه باشد. یعنی هر کارکرد و ویژگی‌ای که در مورد باورهای دینی وجود دارد باید در مورد این باورهای جایگزین خداناباوران هم صدق کند.

خداناباوران دارای باورهای عموماً طبیعت‌گرایانه یا ماده‌گرایانه هستند. چه این باورها را به صراحت بیان کنند و چه این باورها در سطحی ضمنی و درونی باقی بمانند.

اگزیستانسیالیسم، نئوآتئیسم، اومانیسم و ​​مارکسیسم نمونه‌هایی از نظام‌های اعتقادی مرتبط با خداناباوری هستند. اما حتی باورهای کمتر ساختارمند مثل تئوری‌های توطئه هم می‌تواند برای بی‌خدایان جذاب باشد، و این موضوع گفته‌ی کارل پوپر را یادآوری می‌کند که وقتی خدایان رها می‌شوند مردان یا گروه‌های قدرتمند جای آن‌ها را می‌گیرند (+).

مطالعه‌ای بر روی رمان «راز داوینچی» اثر دن براون نشان می‌دهد که آتئیست‌ها تمایل بیشتری به اعتقاد به توطئه دارند (+). این رمان ادعا می‌کند که عیسی با مریم مجدلیه ازدواج کرده بود، و فرزندان آن‌ها در طول قرن‌ها توسط گروهی مخفی به نام The Priory of Sion محافظت می‌شدند و کلیسای کاتولیک از این موضوع آگاه است و سعی کرده است حقیقت را از مردم پنهان کند. این مطالعه نشان داد که هر چه فردی در مورد مرگ مضطرب‌تر باشد، بیشتر به توطئه «راز داوینچی» اعتقاد دارد، مگر اینکه یک فرد مذهبی مستحکم باشد. علاوه بر این، افراد آتئیست نمونه‌ی مورد مطالعه (۳۵ درصد افراد) نسبت به شرکت‌کنندگان مذهبی، اعتقاد بیشتری به توطئه نشان دادند.

کتاب دن براون - باور
رمان دن براون با عنوان «راز داوینچی»

باور به علم و باور به پیشرفت

 تحقیقات تجربی نشان داده‌­اند که در مواردی علم‌باوری و پیشرفت‌باوری، جایگزین خداباوری در خداناباوران است.

در علم باوری، فرد حرکت به سوی علم تجربی را شاه‌راه اصلی وصول به اهداف، بصیرت و پیشرفت می‌داند. پیشرفت باوری هم یعنی باور به اینکه بشر از لحاظ دانش، تکنولوژی و اخلاق در طول زمان رو به پیشرفت است و همیشه آینده روشن‌تر از گذشته است.

باز هم باید به این موضوع تاکید کرد که علم‌باوری و پیشرفت‌باوری فقط جنبۀ شناختی ندارند و از لحاظ عاطفی و انگیزشی هم تاثیرگذارند؛ این باورها از طریق کاهش دادن احساس بلاتکلیفی، پیش‌بینی‌ناپذیری و اضطراب به انسان آرامش می‌دهند.

مطالعات مرتبط با پیشرفت‌باوری

در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰، باستیان روجنز و همکاران هلندی‌اش دو مقاله درباره نقش روان‌شناختی پیشرفت‌باوری منتشر کردند که از فرضیه جابجایی باورها پشتیبانی می‌کرد. آن‌ها نشان دادند که چگونه باور انسان‌گرایانه به پیشرفت اخلاقی به افراد سکولار کمک می‌کند تا بهتر با اضطراب و عدم اطمینان وجودی کنار بیایند (+/+).

کاری که روجنز انجام داد این بود که پیشنهاد جان گری (+) را مورد آزمایش قرار داد – اینکه ایده پیشرفت، برای خداناباوران، همان مشیت برای خداباوران است. ایمان به سیر مترقی تاریخ (یعنی اینکه ما درحال پیشرفت هستیم؛ آن هم نه فقط از نظر علمی و فناوری بلکه از لحاظ اخلاقی) به افراد اطمینان عاطفی می‌دهد. بنابراین، افراد سکولار ممکن است از این ایمان به پیشرفت اخلاقی برای یافتن آسایش و آرامش استفاده کنند، همانطور که افراد مذهبی از اعتقاد خود به خدا استفاده می‌کنند.

محققان مطالعه خود را با استفاده از دو پارادایم یعنی القای «عدم کنترل» و یا «اضطراب وجودی» آغاز کردند. این روش رایج روانشناسی اجتماعی بر این فرض استوار است که انسان‌ها از مرگ وحشت دارند. و یکی از راه‌های کاهش اضطراب ناشی از آگاهی ما از مرگ، تأیید باورها یا جهان‌بینی‌هایمان است (+). به طور معمول، هنگام القای اضطراب وجودی به این روش، افراد با تقویت باورهای خود به این اضطراب واکنش نشان می‌دهند. برای برانگیختن اضطراب وجودی از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا در مورد احساسات و افکار خود در مورد مرگ خود بنویسند.

در اولین آزمایش مقاله سال ۲۰۰۹، نیمی از شرکت‌کنندگان پرسش‌نامه‌ای در مورد مرگ را تکمیل کردند در حالی که باقی افراد در مورد تجربه‌ای از درد دندان نوشتند. سپس، شرکت‌کنندگان مقاله کوتاهی را خواندند که در آن استدلال می‌کرد که پیشرفت یک توهم است، و باید ارزیابی می‌کردند که چقدر با نظرات نویسنده موافق هستند. پاراگراف زیر گزیده‌ای از آن مقاله است:

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد ما از قرون وسطی تا به امروز شاهد پیشرفتی واقعی نبوده‌ایم: ما نمی‌توانیم پاسخی برای مشکلات زیست‌محیطی پیدا کنیم، سیستم‌های سیاسی بهتر از ۱۰۰ سال پیش عمل نمی‌کنند، هنوز فقر در جهان وجود دارد. به نظر می‌رسد انسان‌ها از تاریخ درس نمی‌گیرند و اشتباهات مشابه را بارها و بارها تکرار می‌کنند… مردم مردم هستند و از نظر اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، به سادگی می‌توان گفت که هیچ پیشرفتی نداشته‌ایم. در مجموع، به نظر باید با واقعیت روبرو شد: پیشرفت یک توهم است!

افرادی که با افکار مرگ تحریک شده بودند، نسبت به افرادی که در گروه کنترل (شاهد) بودند، کمتر با نویسنده مقاله موافق بودند.

در آزمایش دوم، آن‌ها دریافتند که نشان دادن این مقاله‌ی ضدپیشرفت باعث می‌شود مردم بیشتر نسبت به مرگ آگاه شوند، ظاهراً به این دلیل که اعتقاد آن‌ها به پیشرفت تضعیف شده است.

در آزمایش مهم سوم، آن‌ها آزمایش کردند که آیا افزایش پیشرفت‌باوری، اضطراب مرگ را کاهش می‌دهد یا خیر. برای افزایش پیشرفت‌باوری، آن‌ها از نیمی از شرکت کنندگان خواستند متنی را بخوانند که پیشرفت در جامعه را با تلاش‌های انسانی توصیف می‌کند. پس از این، آن‌ها باید در مورد حیطه‌هایی فکر می‌کردند که احساس می‌کردند در دهه گذشته پیشرفت داشته است. همانطور که انتظار می‌رفت، شرکت‌کنندگانی که باورشان به پیشرفت افزایش یافته بود، افکار مربوط به مرگ کمتری را نسبت به افراد در گروه کنترل تجربه کردند.

نویسندگان نتیجه گرفتند که این احتمال وجود دارد که باور به پیشرفت انسان، نسخه‌ای سکولار از ایمان ارائه دهد که ترس ما از مرگ را کاهش دهد.

مطالعات مرتبط با علم‌باوری

علم، برای بسیاری از خداناباوران چیزی فراتر از یک روش کسب دانش درباره جهان است. علم برای آن‌ها تنها راه تشخیص حقیقت است. به عنوان یک نظام اعتقادی، علم نه‌تنها دیدگاه تقلیل‌گرایانه‌ی فیزیکی از طبیعت را ترویج می‌کند، بلکه خود را به حوزه اخلاق نیز گسترش می‌دهد. به عنوان مثال، سم هریس، فیلسوف آتئیست، ادعا می‌کند که علم می‌تواند به ما بگوید چه چیزی به طور عینی درست و نادرست است، در حالی که اخلاق سنتی نمی‌تواند (+).

ایده‌های علم در تمام تار و پود فرهنگ مدرن نفوذ کرده است و بسیاری از ملحدان، صریح یا ضمنی، علم را به عنوان یک نظام اعتقادی که جایگزین دین شده است می‌شناسند. در مقاله‌ای جامعه‌شناختی، که شامل انبوهی از اظهارات آتئیست‌های اسکاندیناوی و ایالات متحده در مورد خدا می‌شود، برخی از مصاحبه‌شوندگان باور نکردن به خدا را به این دلیل توجیه می‌کنند که آن‌ها علم‌گرا یا علم‌مدار هستند و «علم آن‌ها را متقاعد کرده است». یا معتقدند که «همه چیز به وسیله علم ساخته شده است» (+).

مطالعات اجتماعی-شناختی اخیر نشان می‌دهد که علم باوری، برای آتئیست‌ها، می‌تواند جایگزین دین به عنوان تامین‌کننده‌ی معنا و اطمینان عاطفی شود. این فرضیه اخیراً با استفاده از یک آزمایش میدانی و آزمایشگاهی مورد آزمایش قرار گرفت (+).

در مطالعه‌ای میدانی، قایقرانان در دو شرایط تنش‌زای متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفتند. یک گروه از آن‌ها دقایقی با مسابقه فاصله داشتند و در شرایطی با استرس بالا قرار گرفته بودند و گروه دیگر در آستانه شروع تمرینات معمول خود و در وضعیتی کم‌استرس بودند. افراد در هر دو شرایط پرسشنامه کوتاهی را پر کردند که برای ارزیابی میزان استرس و اعتقاد به علم بود. ما انتظار داریم افرادی که در شرایط استرس‌زا هستند باورهای شهودی خود را افزایش دهند تا استرس رقابت قریب الوقوع را کاهش دهند. و دقیقاً همین اتفاق افتاد: قایقرانانی که در آستانه رقابت بودند نسبت به قایقرانانی که یک جلسه تمرینی معمولی داشتند، سطح استرس و علم‌باوری بیشتری نشان دادند.

ما انسان‌ها بنده‌ی عادت هستیم و از عدم اطمینان بیزاریم. آیا این موضوع می‌تواند علت بقای نظریه‌ی طراحی هوشمند (یعنی اینکه جهان به دست طراحی هوشمند ساختار یافته باشد) باشد؟ ظاهراً بله. محققان مشاهده کرده‌اند که حتی دانشجویان سکولاری که عموماً طرفدار نظریه‌ی داروین هستند هم زمانی که احساس از دست دادن کنترل شرایط را دارند به سمت نظریه‌ی طراحی هوشمند گرایش پیدا می‌کنند (+). همین نتیجه در حالتی که افراد با اضطراب مرگ مواجه شدند (که آن هم دارای شرایط عدم کنترل و قطعیت است) نیز حاصل شد و افراد به طراحی هوشمند متمایل شدند (+).

خود مفهوم «علم‌باوری» طبیعتاً قابل نقد است. دانشمندان و فیلسوفانی که ادعای برتری یا حتی انحصار روش‌ها و نتایج علمی را دارند به جزم گرایی یا علم گرایی متهم شده‌اند (+). استفاده از علم به عنوان یک متد و علم‌باوری دو مقوله‌ی جدا از هم است. علم‌باوری به معنای اعطای یک جایگاه متافیزیکی و برتر به علم تجربی است. اتهام دگماتیسم که به طور معمول علیه دین‌داران مطرح می‌شود، بیشتر به استحکام و انعطاف‌پذیری اعتقاد مربوط است تا به محتوای آن. وقتی مجموعه‌ای از باورها نقش محوری در نظام فکری فرد داشته باشد، احتمالا فرد نسبت به شواهدی که با نظام باورش ناهمخوان است انعطاف‌پذیری کمتری دارد. در ارتباط با این موضوع، اگرچه آتئیست‌ها به‌عنوان افرادی منطقی‌تر و با ذهنی بازتر به تصویر کشیده شده‌اند، اما شواهد و مطالعات نشان می‌دهند که نسبت به اعتقادات خود جزم‌اندیش و دگم هستند و در برابر افراد مذهبی تعصب دارند (+).

جمع‌بندی

چیزی که این مطالعات و پژوهش‌های تجربی روانشناسی نشان داده، مؤید این نکته است که برخلاف ذهنیت رایج، آتئیست‌ها نیز به اموری «باور» دارند و این باورها همه بر پایه‌ی استدلال و عقلانیت نبوده – بسیاری محصول فرایند تفکر شهودی هستند. هر چند این امور فراطبیعی یا معنوی نباشند اما مانند باورهای تئیست‌ها، کارکردهای روانشناختی داشته و دارای جنبه‌های انگیزشی و عاطفی هستند. طبق شواهدی که میگل فاریاس ذکر کرده، معادلی برای جمله‌ی مشهور مارکس به‌دست می‌آید:

Atheism … is the opiate of the masses.

الحاد … افیون توده‌هاست.

3 پاسخ

  1. در مجموع، پستتان به‌عنوان یک هشدار و یادآوری به همه‌ی آدم‌ها، خصوصا آتئیست‌ها، خوب بود. اگرچه من نقدهای ریزی به بعضی از جزئیات آن داشتم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *