دقیق خاطرم نیست چه زمانی وارد کانال امرپ شدم. محتوای این پادکست حول موضوعات طب اورژانس است و طبیعتا یک دانشجوی مقطع علوم پایه، جزو مخاطبین این پادکست به حساب نمیآید. اما چند روز پیش به صورت تصادفی موضوع یکی از اپیسودهای آن توجهم را جلب کرد؛ «دادن خبر بد».
دربارهی دادن خبر بد، یک پیشزمینهی ذهنی در من وجود داشت. در باورم این کار، کار حساسی است. ظرافتهایی دارد. رعایت کردن این ظرافتها هم راحت نیست. جملاتی با این مضامین در این اپیسود، این پیشزمینهی ذهنی را تایید میکرد:
لحظهی دادن خبر بد به پدر و مادر کودک (یا به همراهان هر بیماری در هر سنی) احتمالا یکی از بهیادماندنیترین و تلخترین لحظات زندگیشان است و برای همیشه در ذهنشان باقی خواهد ماند. در ضمن، این لحظه از آن موقعیتهایی است که ما تنها یک شانس داریم. تنها یک فرصت داریم تا این خبر را به آنها منتقل کنیم. و اگر خطا کنیم، دیگر قابل تصحیح شدن نیست.
وقتی دوست یا آشنایی از رشتهی پزشکی و سختیهای آن سوال میکند، همیشه میگویم درست است که شاید حجم درسها زیاد باشد و یک سری از مطالب چه برای حفظ کردن و چه برای فهمیدن سنگین باشند، اما من قسمت مهمی از سختی پزشکی را در این لحظات خاص میبینم. در ارتباط و برخورد درست با افراد. در درک حال بیمار بعد از شنیدن یک تشخیص بد. در همدلی با همراهانی که بیمارشان از دنیا میرود. در انتخاب دقیق کلمات. در انسانماندن.
اما دربارهی دادن خبر بد؛ میدانم که نیاز به تمرین دارد. تجربه در کیفیت آن دخیل است. قطعا با گوش دادن به یک پادکست تبدیل به مهارت نمیشود. اما از آنجا که آموزش نحوهی رفتار در این قبیل شرایط در برنامهی درسی دانشگاههای ما وجود ندارد، همین یک اپیسود هم برای یک دانشجو ارزشمند است.
به طور خلاصه نکاتی که از این قسمت از امرپ یادداشت کردهام را در اینجا مینویسم. اگر خواستید این اپیسود را کامل بشنوید میتوانید به امرپ فارسی مراجعه کنید. لینک آن را پایین مطلب برایتان میگذارم.
*
هنگام دادن خبر بد به چند نکته – برای قبل، حین و بعد از اعلام خبر – باید توجه کرد که برای یادگیری راحتتر آنها از نمونیک SPIKES استفاده میشود.
Setting Up:
- اسم بیمار را از قبل بدانیم. در پروندهی بیمار به دنبال اسم گشتن در آن لحظه تصویر خوبی ندارد.
- همهی تیم با هم هماهنگ باشند و بدانند قرار است چه چیزهایی گفته شود (مثلا پرستار یک چیز و جراح چیز دیگری نگوید).
- ظاهرمان مهم است. (با لباس یا روپوش خونی جلوی همراهان حاضر نشویم)
- این گفتگو در یک اتاق و به صورت خصوصی انجام شود. جایی برای نشستن افراد وجود داشته باشد.
- نسبت شخص با بیمار را بدانیم. (با پدر او صحبت میکنیم یا دوست او؟)
Perspective:
- سعی کنیم بفهمیم کسانی که با آنها صحبت میکنیم چه چیزهایی را میدانند و چه انتظاری دارند؟ (مثلا با این سوال شروع کنیم: «امروز چی شد؟ چه اتفاقی افتاد؟»)
- از این طریق متوجه میشویم که اشخاص چقدر آماده هستند یا چقدر از موضوع پرت هستند.
Invitation:
- باید شخص را آماده کنیم که بداند میخواهیم حرف مهمی به او بزنیم یا خبر بدی به او بدهیم. (مثلا: «متاسفانه باید خبر بدی بهتون بدم» یا «میخوام حرف مهمی با شما بزنم»)
- انتظار را در این افراد ایجاد کنیم.
Knowledge:
- خبر اصلی را بدهیم.
- باید صریح و قاطع باشد.
- جای شک و شبهه باقی نگذارد.
- از اصطلاحات پزشکی استفاده نکنیم. (به جای قلب مریض ایستاد، نگوییم کاردیاک ارست کرد)
Emotions:
- آمادهی ابراز احساسات همراهان باشیم. (گریه، جیغ و داد و شاید حمله به پزشک)
- ابراز تاسف کنیم.
- انتخاب کلمات در اینجا مهم هستند.
- ممکن است برای جلوگیری از آسیب به خودمان، لازم باشد محل را ترک کنیم. (در این موقعیتها، هیچگاه نباید همراهان بیمار را بین خودمان و در خروجی اتاق قرار دهیم و راه را برای خروج خود ببندیم)
Summary and Strategy:
- حرفهایی که زدهایم را خلاصه کنیم.
- اگر همراهان سوالی دارند جواب بدهیم. (خیلی از مواقع میخواهند جزییات بیشتری بدانند)
- برای آنها توضیح دهیم که چه کارهایی انجام دادهایم.
- اگر تشخیصی گذاشته شده است، از قدم بعدی برایشان بگوییم.
- یک مثال از یک کیس مشابه بزنیم و ابهامات را در این افراد برطرف کنیم.
چند نکتهی مهم دیگر در اینجا وجود دارد.
قبل از شروع صحبت از همراه بیمار بپرسیم آیا میخواهد شخص دیگری هم آنجا حاضر باشد؟ تا آمدن آن شخص صبر کنیم. به بقیهی افراد هم خودمان خبر را بدهیم. اجازه ندهیم مثلا مادر کودک به پدر این خبر را منتقل کند. این موضوع میتواند باعث سرزنش و آسیب دیدن رابطهشان شود.
آیا در زمان احیای کودک، پدر و مادر کودک حاضر باشند؟ تجربه نشان داده حضور والدین کودک هنگام احیای فرزندشان باعث میشود مرگ او را راحتتر بپذیرند. در این شرایط نیز یک نفر باید برای آنها روند احیا و اقدامات را توضیح دهد و به سوالات آنها پاسخ دهد.
در این مواقع خیلی از افراد خودشان یا دیگران را مقصر میدانند («اگر زودتر میرسوندیمش، اگر این کار رو میکردیم، اگر اون کار رو نمیکردیم، زنده میموند»). وظیفهی ماست که بگوییم این اتفاق تقصیر هیچ کسی نیست. تقصیر شما هم نیست. این اتفاق میافتد و مشابه آن را دیدهایم. گفتن این جملات بسیار کمککننده است؛ این که یادش بیاید که پزشک به او گفت این اتفاق تقصیر تو نیست.
در بسیاری از مواقع پدر و مادر یا همراه بیمار میخواهند بعد از اعلام مرگ، فرزندشان را بغل کنند یا آن شخص را ببینند. این اجازه باید به آنها داده شود.
از امرپ (EM:RAP) – چپتر هشتم سری سپتامبر ۲۰۲۲
*
یک سال و نیم دیگر وارد بالین میشویم. امیدوارم تا آن زمان لااقل از لحاظ تئوری آمادگی خوبی برای این لحظات خاص داشته باشم. شاید در آینده قسمت دوم این پست را همراه با تجربههایم نوشتم.