حدود ۲۰ روز از اولین روز چالش گذشت. در این سه هفته هر روز صبح زود بیدار شدم و سعی کردم کارهایم را مثل یک آدمِ صبحِ واقعی در ساعتهای اول روز انجام دهم. کتاب میخواندم، وبلاگ میخواندم، تلگرام و اینستاگرام را – اگر اپلیکیشنهای کمکی توان اتصال به سرورهای نقاط مختلف جهان را پیدا میکردند – چک میکردم و صبح روزهای میانی هفته را هم در کلاس دانشگاه به سر میبردم.
ساعت خوابم البته خیلی منظم نشد. سه یا چهار شب شد که بعد از ۱۲:۳۰ بخوابم. البته هفتهی دوم متوجه شدم همین ۱۲:۳۰ هم دیر است. در طول روز، کسر خوابم محسوس بود. شاید یک چالش دیگر با تمرکز بر ساعت خواب شب نیاز داشته باشم.
برای تبدیل شدن به یک عادت، نباید چالش سحرخیزی به این زودی متوقف میشد؛ اما چه کنم که ویروسها این چیزها را نمیفهمند. طوری مریضت میکنند که خواب و بیداریات به هم دوخته شود. اگر اشتباه نکنم از دو سال پیش که کووید گرفته بودم، این اولین بیماری نسبتا سنگینم بود. من را از یک جلسه ایمنیشناسی بالینی هم محروم کرد.
این روزها درگیر درمان کمردردی که دو سالیست میآید و میرود نیز هستم. MRI گفت هیچ دیسکی بین مهرههای لومبارت نیست که بیرون نزده باشد؛ یک دیسک بین T11 و T12 هم آنها را همراهی کرده است. البته بیرونزدگی خفیفی است و با فیزیوتراپی و داروی تقویتی قابل درمان.
هفت جلسه از فیزیوتراپی میگذرد. به اعتقاد یکی از دوستانم که چند باری برای مشکلات زانو و کمر به فیزیوتراپی مراجعه کرده، فیزیوتراپی خیلی موثر نیست. اما من موافق نیستم. تا امروز خیلی تاثیر داشته و تاثیرش هم برایم ملموس است. بدتر شدهام.
ظاهرا تا چند روز اول، به دلیل التهاب نواحی درگیر در فیزیوتراپی دردها بیشتر میشود اما بعد از یک هفته، وضعیت رو به بهبودی میرود. توصیه میکنند بعد از اتمام جلسات فیزیوتراپی هم هفتهای دو بار آبدرمانی انجام دهم. از خردسالی رابطهی خوبی با استخر نداشتهام. موقعش است که کمی با او آشتی کنم.
هفتهی گذشته تکنوپولی را که اردیبهشت آن را خریده بودم بالاخره تمام کردم. این کتاب و دید نیل پستمن به تکنولوژی و ساینس را دوست دارم. پستمن سی سال پیش، تکنوپولی را با توجه به فضای فکری ایالات متحده و سطوح فناوری در آن زمان نوشته است (او بیشتر از تلویزیون به عنوان نمایندهای در فرهنگ تکنوپولی سخن میگوید). اما بهنظر امروز هم خواندن چنین کتابی برای تعدیل نگاهمان به علم و فناوری لازم است؛ چهبسا با توجه به روندی که تکنولوژی در پیش گرفته، لازمتر و ضروریتر از گذشته.
در فصلی از این کتاب با عنوان «ایدئولوژی کامپیوتر: تکنولوژی پزشکی» آمده است:
“نتیجهی این روند [اتکای پزشکان به دستگاههای تکنولوژیک و کاهش قدرت تشخیص و تحلیل شخصی آنها] چه خواهد بود؟ به جمعبندی رایزر دقت کنید:
«بدون دقت و توجه به این که کار به کجا خواهد کشید، پزشکان خلال دو قرن گذشته سعی کردند عدم رضایت خود را از اتکای محض به اظهارات شفاهی مریض، رفته رفته و قدم به قدم، از طریق اتکای روزافزون به اظهارات ماشینهای تکنولوژیکی کاهش دهند، یعنی نشاندن اظهارات ماشین به جای اظهارات بیمار. ماحصل این روش، جایگزین ساختن یک برداشت و تحلیل محدود از بیماری، به برداشت و تحلیل محدود دیگری بود. به هر میزان که پزشک ادوات تکنولوژیک را برای تشخیص بیماری به کار میگیرد، به همان میزان بر ارتباط غیرمستقیم خود با بیمار افزوده و بین خود و بیمارش یک حایل و فیلتری مرکب از ادوات و ماشینآلات و متخصصان قرار میدهد. به علاوه روزبهروز از قدرت کنترل و احاطهی خود بر روند درمانی میکاهد و مهار آن را از دست خود رها میکند. نتیجه آن که با قطع رابطهی بین بیمار و پزشک، موجبات رشد بیگانگی این دو از هم فراهم گشته و پزشک نیز امکان قضاوت نهایی و شخصی خود را از دست میدهد.»”