مهدیار محمودی

از آنتون چخوف و روزهای فیزیوپات

این روزها فرجه‌ی امتحان کورس مقدمات بیماری‌های غدد و متابولیسم است – سومین کورس ما از مقطع فیزیوپاتولوژی یا به اختصار فیزیوپات.

درس‌های این مقطع را عمیقاً دوست دارم. کورس اول (مقدمات بیماری‌های ریه) که تمام شده بود، در آستانه‌ی ورود به کورس دوم (مقدمات بیماری‌های قلب) در کانال تلگرامی کوچکی که با دوستانم دارم نوشتم:

«با شوق، شیرجه در کورس قلب!»

اما مقدار زیادی برای دوستانم و کمی برای خودم، این جمله شبیه به یک شوخی شده است. با شوق؟ این وضعیت درس‌ها و امتحانات مگر شوق دارد؟

برای من دارد ولی به نظرم می‌شد بیشتر شوق داشته باشد. می‌شد برای بقیه‌ی دوستانم هم شوق داشته باشد. و می‌شد کمتر اضطراب و فشار روانی را تجربه کنیم.

دو یا سه ماه از ابتدای این ترم، عملاً بی‌کار بودیم و هیچ کلاسی برای ما برگزار نشد. درس‌های فیزیوپات به خودی خود حجیم و سنگین هستند. مسئولین آموزش دانشگاه ما هم زحمت کشیدند و تا توانستند آن را برای ما فشرده‌تر و سنگین‌تر کردند. در عرض یک هفته تا ده روز امتحان مقدمات بیماری‌ها و امتحان پاتولوژی و امتحان فارماکولوژی مربوط به آن کورس برگزار می‌شود. تعدادی از امتحانات مربوط به کورس قبلی را در بین کلاس‌های کورس بعدی برگزار می‌کنند. حتی بین کلاس‌های مقدمات بیماری‌های غدد، کلاس پاتولوژی قلب و عروق هم برگزار شد؛ طوری که دریافتت از هر دو مبحث به حداقل برسد. از کورس قبلی مانده و از کورس جدید رانده.

کمتر فرصت می‌کنم به وبلاگ سر بزنم. کمتر به ذهنم می‌رسد چیزی بنویسم (چه برای خودم چه در وبلاگ). کمتر می‌توانم کتاب متفرقه بخوانم. شاید فرصتش را هم داشته باشم، اما سد جلوی راه، بیشتر یک وسواس ذهنی است که حتی اگر درس هم نخوانم، نمی‌گذارد به کار دیگری بپردازم – «مگر x روز دیگر امتحان به این سختی نداری؟! رمان می‌خوانی؟! کتاب شعر؟! به جای درس؟!».

دلیل دیگر کمتر نوشتنم هم اصرار بر نوشته‌های طولانی است. اما می‌پذیرم که اصرار بیجایی است و مانع نوشتن.

نوشتن‌های کوتاه را هم باید امتحان کنم.

امروز در یک نبرد با سد جلوی «کتاب‌متفرقه‌خوانی»، چند صفحه از کتابی که ماه پیش خریده بودم را خواندم.

یادداشت‌های آنتون چخوف - روزهای فیزیوپات

از «یادداشت‌های آنتون چخوف» – نشر علم

مترجم: نیلوفر آقاابراهیمی

7 پاسخ

  1. فیزیوپات به طرز وحشتناکی سنگینه، ولی چون اولین جایی از پزشکیه که عمیقا حس می‌کنی داری “پزشکی” می‌خونی و می‌ری سر اصل مطلب، بدجوری جذابه!
    موفق باشی دکتر 🙂

    1. ممنونم که خوندید و نوشتید برام.
      دقیقا همین‌طوره.
      استاژرا می‌گن استاژری نسبت به فیزیوپات اصطلاحاً «کویته»؛ دووم بیارید. امیدوارم واقعا اینطور که میگن باشه :))
      همچنین شما خانم دکتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *