مهدیار محمودی

از فلسفه علم (۱)؛ خوب است هر محصل علمی بداند

پیش‌نوشت: در این مطلب مقصود از علم، Science یا همان علم تجربی است. اراده‌ی معنای عام علم یا مقاصد دیگر، درون پرانتز آورده خواهد شد.

قبلا در این پست اشاره‌ی کوچکی به علاقه‌ام به فلسفه علم کرده بودم.

چند وقتی است که هر بار بعد از خرید از یک کتاب‌فروشی به خانه برمی‌گردم مادرم کتابی با عنوان فلسفه علم یا مرتبط با آن در دستم می‌بیند. آخرین بار واکنشش این بود: «دیگه چقد فلسفه علم؟!». فکر کنم منظورش این بود که دیگر بس است. اما من تازه دارم به آن علاقه‌ی روزافزون پیدا می‌کنم. به نظرم زود است برای «بس بودن».

واضح است که من متخصص در این حیطه نیستم. حتی نزدیک به متخصص هم نیستم. ابتدای مسیر یادگیری و مطالعه‌ی این دانش قرار دارم. مرادم از نوشتن این پست نیز دخالت در کار فیلسوفان علم نیست. غرض خلاصه‌نویسی و جمع‌بندی چیزهایی‌ست که این روزها می‌خوانم – این روزهای – به اصطلاح – استراحتِ بین دوران علوم پایه و فیزیوپاتولوژی.

بگذارید از این جا آغاز کنیم که اصلاً فلسفه علم چیست؟

فلسفه به معنای علاقه به دانش (love of wisdom) است – قسمی از اقسام علم (به معنای وسیع آن) و نوعی آگاهی از جهان.

در گذشته فلسفه مترادف با علم به کار برده می‌شد. نیوتون، کپلر و گالیله کاوش‌های خود را در حیطه‌ی «فلسفه طبیعی» می‌دانستند.

فلسفه به معنایی خاص، فقط به دانش متافیزیکی اطلاق می‌شود. متافیزیک یعنی معرفت مابعدالطبیعه – معرفتی که در آن از این یا آن موجود خاص بحث نمی‌شود و صفات و ویژگی‌های موجودات مورد کاوش قرار نمی‌گیرد؛ بلکه از خود «بودن» و عوارض آن گفتگو می‌کند. به عبارت دیگر متافیزیک یعنی هستی‌شناسی.

در «فلسفه علم» اما، فلسفه مخلوطی است از منطق و روش‌شناسی (Methodology)، و به هیچ وجه با فلسفه به معنای متافیزیک و یا فلسفه به معنای وسیع آگاهی، ترادفی ندارد.

چیستی فلسفه علم از نگاه سمیر اکاشا در کتاب «Philosophy of Science; A very short introduction»:

The principal task of philosophy of science is to analyse the methods of enquiry used in the sciences.

کار اصلی فلسفه علم بررسی روش‌های تحقیق مورد استفاده در علوم مختلف است.

البته خود اکاشا اقرار می‌کند که از این تعریف چیز دندان‌گیری عایدمان نمی‌شود و در ادامه به جای ارائه‌ی تعریفی دقیق‌تر، سراغ بررسی مثالی از مسائل فلسفه علم می‌رود.

اگر بخواهیم مواردی از مسائل مطرح در فلسفه علم را فهرست کنیم، این موارد را دربرابر خود خواهیم یافت: ۱. چیستی علم؛ ۲. مسائل ادراک حسی؛ ۳. تاریخ اندیشه‌ها یا مفاهیم علمی؛ ۴. پیامدهای اخلاقی علم؛ ۵. پیامدهای مابعدالطبیعی علم؛ ۶. کوشش‌هایی برای وضع زبانی مشترک برای همه‌ی علوم؛ ۷. توجیه استقرا؛ ۸. شأن قوانین و نظریه‌های علمی؛ و غیره.

*

احتمالا هر کسی که چند صفحه از کتاب‌هایی با موضوع فلسفه علم را تورق کرده است، لحظه‌ای با خود گفته که ای کاش در نظام تحصیلی و مدارس‌مان آشنایی با فلسفه‌ علم هم جایی داشت تا همزمان با فراگیری علم و استفاده از آن برای تبیین پدیده‌های جهان، با شأن و جایگاه آن نیز آشنا می‌شدیم. در ادامه شاید ریز افسوسی هم خورده باشد.

مطالعه و شنیدن از فلسفه علم برای من توأم است با لحظه‌های اعجاب و شگفتی. دلیل آن هم به نظر خودم همان پایه‌ریزی‌ای است که از ابتدا برای منِ دانش‌آموز به عنوان یک محصل علم انجام نشده و هیچ موقع شناخت کامل و صحیحی از چیستیِ دانشی که در حال یاد گرفتن آن بودم نداشته‌ام.

می‌خواهم کوتاه به تعدادی از سوال‌هایی که در فلسفه علم مطرح است اشاره‌ای کنم. این سوالات همین امروز نیز در این حوزه، سوالات مهمی به شمار می‌آیند. فکر کردن در مورد این سوال‌ها و نظریات شکل‌گرفته برای پاسخ به آن‌ها دید شفاف‌تر و روشن‌تری نسبت به علم می‌دهد. شاید برای شما هم جالب توجه واقع شوند.

بعضی از سوالات مطرح در این حوزه به جواب نهایی رسیده‌اند، اما برای بعضی هنوز پاسخ قطعی‌ای وجود ندارد. من هم در این جا قصد نتیجه‌گیری و نوشتن یک پاسخ نهایی را ندارم.

در این مطلب برای سوال اول توضیحاتی خواهم نوشت (تاکید می‌کنم که این توضیحات، پاسخی به سوال نیستند؛ خرده‌اطلاعاتی هستند که در فرایند تفکر حول سوالات به کمک ما می‌آیند). بسط و شرح سوالات بعدی را به مطلب دیگری موکول می‌کنم.

قطعا هر کدام از توضیحات نیز چندین صفحه و کتاب جای بحث و شرح دارند. ناچارم تاجایی که امکان دارد از طولانی نوشتن خودداری کنم تا از حوصله‌ی یک پست وبلاگ خارج نشود. برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به منابع مذکور رجوع کنید.

*

۱. آیا نظریه‌های علمی درباره‌ی حقیقت جهان سخن می‌گویند و جهان را واقعا آن‌گونه که هست توصیف می‌کنند؟

در این جا لازم است به این نکته توجه کنیم که «واقعیت» از «توضیح واقعیت» مجزاست. پدیده‌های جهان واقعیاتی هستند که تبیین ما در علم، صرفا توضیحی از این واقعیت‌هاست؛ این توضیح نه لزوما تنها توضیح ممکن از آن واقعیت است و نه دقیق‌ترین.

باید این را هم در نظر داشت که گزینشی‌بودن از صفات جدایی ناپذیر علم است؛ به این معنا که مطالعه‌ی همه جوانب یک پدیده در علم جایی ندارد. هر علمی جنبه‌ای از جوانب بی‌شمار یک پدیده را کاوش و بررسی می‌کند. قوانین علمی نیز روابط کمی و کیفی بین چهره‌های مختلف یک پدیده را به دست می‌دهند. اما هیچ پدیده‌ای نیست که جمیع چهره‌های آن – و همه‌ی روابط کمی و کیفی بین چهره‌های آن – کشف شده باشد.

با این حال هنوز بسیارند کسانی که یک چهره از پدیده‌ای را برمی‌گیرند و آن را به جای کل آن پدیده می‌پندارند و حکم درباره‌ی آن چهره را به منزله‌ی حکم درباره‌ی همه‌ی چهره‌های دیگر می‌انگارند. جولیان هاکسلی این مغالطه را مغالطه‌ی «هیچ نیست به جز» (Nothing but) نامیده که به خوبی مبین همین تعویض چهره با کل است.

آلفرد نورث وایتهد نیز این «تعویض وجه با کنه» را «مغالطه‌ی واقعیت بد جا افتاده» (Fallacy of Misplaced Concreteness) می‌خواند. به نظر او دانشمندان قرون جدید در اروپا قربانی این مغالطه بوده‌اند: کنه و تمامیت شیئی را با وجهی از آن شیء به جای هم می‌گرفتند و واقعیت خارجی را به درستی در جای خود نمی‌نشاندند.

دیده‌اید کسانی را که همه‌ی جهان را جرم می‌پندارند؟ یا همه‌ی جهان را انرژی مجسم گمان می‌کنند؟ یا جامعه را اقتصاد مجسم تصویر می‌کنند و یا آب را فقط ‌H2O می‌انگارند؟ همه‌ی این‌ها به همین خطا گرفتارند که چهره‌ای از شیئی را با همه‌ی آن شیء معاوضه کرده و یکی را به جای دیگری گرفته‌اند.

نکته‌ی دیگر دیدگاه دو نحله‌ی فکری رئالیسم و آنتی‌رئالیسم (یا اینسترومنتالیسم) در مواجهه با این سوال است. ما از طرفی نظریات علمی را داریم که ساخته‌ی بشر هستند و در معرض تغییر و تحول‌های احتمالاً بی‌پایان قرار دارند. از طرفی هم با جهانی رو‌برو هستیم که این نظریه‌ها باید با آن مطابق باشند. جهانی که نحوه‌ی رفتارش حداقل در مورد جهان فیزیکی در معرض تحول نیست. در مطلب بعدی و در توضیحات سوال دوم از نظرات رئالیسم‌ها و آنتی‌رئالیسم‌ها و مناقشه‌ی بین این دو گروه از قول اکاشا خواهم نوشت.

۲. آیا موجودات یا هستومندهایی که در علم با ابزار مشاهده می‌شوند – مثلا الکترون‌ها – واقعا وجود دارند؟

۳. آیا تکامل (Evolution) براساس انتخاب طبیعی – یا همان تئوری داروین – اثبات شده است؟

۴. آیا علم، عقلانی است؟

۵. آیا علم می‌تواند همه چیز را تبیین کند؟

 

 

منابع:

فلسفه علم – نیکلاس کاپالدی؛ چیستی علم – آلن اف. چالمرز؛ فلسفه علم – سمیر اکاشا؛

9 پاسخ

  1. نه، ما چاره‌ای جز پذیرش این نداریم که هر تبیین علم تجربی لزومن مساوی با حقیقت نیست. این چیزیه که تاریخ علم بارها بهمون نشون داده. پس تا جایی با تبیین پیش می‌ریم که جواب می‌ده و چیز قاطعی علیه‌ش وجود نداره.
    من نگفتم باید هر تبیینی که برچسب “تبیین علم تجربی” بهش خورده رو بی‌چون و چرا حقیقت محض در نظر بگیریم و نگفتم فرض کنیم “علم تجربی” ما رو به حقیقت می‌رسونه؛ بلکه فرض کنیم حقیقتی هست و ما می‌تونیم به این حقیقت برسیم. آدم‌ها ابزارهای شناختی گوناگونی کشف و ابداع کرده‌ن، از جمله علم تجربی. سوال من این بود که فکر نمی‌کنید در این شرایط علم تنها ابزار قابل اطمینان ماست و نه صرفن یکی‌ از ابزارهایی که همه‌شون اعتبار یکسان دارن؟

    حق با شماست. این بحث خیلی پیچیده‌ست و احتیاج به تعریف واژه‌ها و اصطلاحات زیادی داره. هر چند همین که گفتید نگرانی‌م رو درک می‌کنید فکر کنم متوجه منظورم شدید.
    دغدغه‌ی من جلب اعتماد عموم مردم به علمه. فکر می‌کنم باید تعریفی از علم ارائه بشه که تو جامعه بهش جایگاه و اعتبار ببخشه و جوری نشه که می‌بینیم مردم به راحتی به سلبریتی‌های اینستاگرامی، توصیه‌های افراد غیرمتخصص و انواع خرافه‌ها اعتماد می‌کنن و این‌ چیزا رو راحت‌تر از حرف پزشکا و دانشمندا و متخصصای حوزه‌های مختلف می‌پذیرن و براش هزینه‌ی گزاف هم می‌کنن! همون‌طوری که تو دوران کورونا مثال‌های زیادی دیدیم.

    منم همچنان در حال خوندن، تحقیق و پرسیدنم.
    بیش از حد سوال و تعداد کمی جواب دارم که این‌ها رو هم تو حالت تعلیق ذهنی نگه داشته‌م بس که این موضوع گسترده و عمیقه! طبیعی هم هست، به نوعی یه نگاه و‌ رویکرد به کلّ زندگیه.
    به هر حال امیدوارم همچنان نتیجه‌ی مطالعه و تحقیق و فکرهاتون رو این‌جا با ما هم به اشتراک بذارید و فرصت گفت‌وگوی بیشتر داشته باشیم.

    1. در مورد جلب اعتماد مردم به علم با شما موافقم.
      به نظر من هم معرفی درستی شکل نگرفته و همین باعث شده روش‌ها و ابزارهای دیگری، هم‌وزن با علم تجربی تلقی بشن در حالی که حتی نزدیک به علم هم نیستن.
      یه مثال واضحش هم هم‌ارز قرار دادن داروهایی که -طی چند مرحله آزمایش- در پرکتیس پزشکی استفاده میشن با داروهایی هست که فروشنده‌ی عطاری محل به فلانی توصیه کرده.
      شاید یک راهکارش آموزش تفکر نقادانه از سنین پایین باشه. البته لازمه که (و امیدوارم که) کسایی که مسئولیت آموزش رو در کشور برعهده می‌گیرن، خودشون دغدغه‌مند باشن.

      منم از هرگونه کامنت و دیدگاهی استقبال می‌کنم. ممنون از این که خوندید و نوشتید.

  2. کمال رو این‌جا حقیقت در نظر بگیریم و فرض کنیم که ما آدم‌ها می‌تونیم به حقیقت جهان دست پیدا کنیم. در این صورت چی؟ فکر نمی‌کنید علم تنها ابزار رسیدن به این حقیقته؟

    با حرفاتون موافقم. وقتی چند نظریه‌ی رقیب وجود داره تعیین معیار برای انتخاب نظریه‌‌ واقعن سخته و هیچ دلیل قاطعی هم بر سادگی جهان وجود نداره.
    اما سوال من این‌جا اعتبار علم به عنوان ابزار کشف حقیقت و تبیین پدیده‌هاست.
    راستش من برای جامعه‌ای که علم رو صرفن یکی از ابزارهای موجود برای دستیابی به حقیقت می‌دونه و انتخابش رو سلیقه و چه بسا در مواردی اشتباه می‌دونه، نگرانم. تو چنین جامعه‌ای ممکنه واکسن نفی بشه و حرف دانشمند و روحانی اعتبار یکسان داشته باشه!

    1. این نگرانی رو می‌فهمم.
      اما آیا ما به عنوان کسی که فلسفه علم رو دنبال می‌کنه چاره‌ای داریم جز این که در عین این که هر روز علم تجربی رو برای پیشبرد اهداف‌مون به کار می‌گیریم و نتیجه‌ش رو می‌بینیم (چیزی مثل واکسن رو تولید می‌کنیم و به لزوم استفاده‌ش هم معتقدیم)، بپذیریم که تبیین‌های علم تجربی مساوی با حقیقت نیست؟ بله اگر «فرض» کنیم که با علم تجربی می‌تونیم به حقیقت پی ببریم، علم می‌تونه بشه تنها ابزار رسیدن به حقیقت. اما این فرض ما همون مغالطه‌ای که هاکسلی تعریف می‌کنه نیست؟ (حقیقت متغیر نیست. تبیین‌های ما متغیرند. چطور دومی رو «عین» اولی بدونیم؟)

      در مورد تنافی حرف دانشمند با روحانی حرف واقعا بسیاره که به ظرفیتی بیشتر از کامنت‌های وبلاگ نیاز داره. قبل از همه چیز باید نشست و جزئیات و مقصود از استعمال تک‌تک کلمات رو روشن کرد. حرف روحانی یا حرف دین او؟ کدوم دین؟ رویکردی رو که نسبت به مسیحیت به‌خصوص در حوالی رنسانس تجربه کردیم رو می‌تونیم به همه‌ی ادیان تعمیم بدیم؟ پایه‌های علم دینی چه چیزهایی هستن؟ گزاره‌های علم تجربی و گزاره‌های علوم دینی کدوم حالت ذهنی رو به دست میدن؟ یقین‌آور هستن؟ موجب اطمینان میشن؟ یا نهایتا در سطح ظن غالب متوقف میشن؟ تا کجا می‌تونیم گزاره‌های یک دانشمند علم تجربی رو با گزاره‌های دانشمند دینی در کنار هم مقایسه کنیم؟

      من خودم هنوز مشغول خوندن و پرسیدن در مورد این موضوعات هستم. متاسفانه سوگیری هم در این بحث کم نیست و دارم تلاش می‌کنم من در دریافت‌هام به این سوگیری‌ها مبتلا نشم.

  3. از پاراگراف اول جواب‌تون به سوال اول این‌طور برداشت کردم که شما تبیینِ علمی رو به عنوان تنها توضیح قبول ندارین. برداشتم درسته؟ اگه آره، چرا؟
    درسته که تبیین‌های علمی در معرض تغییرات مداوم هستن، اما فکر نمی‌کنید چنان‌چه تبیین پدیده‌ای با ابزار علم به کمال خودش برسه (در تئوری می‌تونیم اینو محتمل بدونیم)، همون تنها تبیینه؟

    1. برداشتتون درسته.
      نوشته‌ی من هم برداشت من (به عنوان شخص غیرمتخصص) از کتاب‌هایی هست که از فلسفه‌ی علم خوندم.

      اما در مورد کمال؛ تعریف‌کردن کمال برای تبیین‌های علم تجربی کار راحتی نیست. حتی روی کاغذ و به صورت تئوری. طبق نظر توماس کوهن، حتی نمی‌تونیم بگیم تبیین‌هایی که در پارادایم متاخر انجام شدن، نسبت به تبیین‌های پارادایم متقدم، پیشرفتی داشتن یا به کمال نزدیک‌تر شدن.
      در عمل هم، ما مدل‌هایی می‌سازیم. با این مدل‌ها پدیده‌ها رو تبیین می‌کنیم. در نهایت اون مدلی رو انتخاب می‌کنیم که بین باقی مدل‌ها جهان رو -بر اساس IBE- بهتر تبیین می‌کنه و هیچ وقت هم این مدل تا ابد، رایج و تبیین غالب نیست.
      حالا منظور از «بهتر» چیه؟ استنتاج به قصد بهترین تبیین (IBE) بین تبیین‌های متفاوتی که از جهت مشاهدتی هیچ رجحانی در انتخابشون وجود نداره، یکی رو انتخاب می‌کنه. و این انتخاب بر اساس دو معیاره: ۱. تبیین ساده‌تری باشد. ۲. پیش‌فرض‌های -متافیزیکی- آن کمتر باشد.
      اما اینجا سوالاتی مطرح میشه. مثلا این که آیا کسی به ما قول داده که جهان پیچیده نیست؟ چرا باید تبیین ساده‌تر رو بهترین یا تنهاترین تبیین درنظر بگیریم؟

      بگذریم از این نکته که ما فقط داریم در مورد تبیین‌های علم تجربی حرف می‌زنیم، در حالی که شاید علوم دیگری هم تبیین‌هایی برای واقعیات داشته باشن که باید در نظام خودشون بررسی بشن و ما محق نیستیم که از درون علم تجربی برای تبیین‌های سایر علوم تصمیم‌گیری کنیم.

  4. برای علاقه مندان به این رشته از وبلاگ کتاب هزارچهره علم پیشنهاد میشه هرچند که بیشتر گذری از علم از جنبه مابعدالطبیعه رو ممکنه در بر بگیره.
    نویسنده:استیونسن_بایرلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *